کسری کسری ، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

شیطون بلا مامانی و بابایی

شمال

سلام پسر گلم   مامانی 2 روز پیش بابای خاله الناز زنگ زد و یه خبر بد داد به بابایی گفت که برادرش فوت کرده . ما هم خیلی ناراحت شدیم طفلکی یه 3 یالی بود مریض بود بعد ما هم آماده شدیم با هم رفتیم خونه خاله الناز که تو شماله . وقتی رسیدیم دیگه من غش کردم میدونی چرا انقدر که تو ماشین عقب و جلو رفتی خیلی شیطنت کردی ولی اشکال نداره . فردا صبح قرار شد که بریم مراسم ختم ولی مگه گذاشتی انقدر بهونه گرفتی که نگو خلاصه این 2 روزی که ما اونجا بودیم من و تو تنها خانه نشین شده بودیم و مراسم ختم هم نرفتیم همش موندیم خونه و تو هم همه اتاق خاله الناز رو به قول ما مامانا یه خونه تکونی خوشگل کردی   یه ترازو داشت خاله که خوشت اومده بود و همش م...
4 دی 1390

مراسم چیپس خوری

سلام گلکم   پسر گل مامانی که خیلی هم شیطون شده چطوره ؟ میدونم خوبی مامان وقتی میام سر کار به خدا خیلی دلم برات تنگ میشه دوست دارم زودتر برم خونه تا تو رو ببینم . وقتی که میام خونه میدونی چیکار میکنی سریع میپری بغلم بعدشم به زور شالم رو از رو سرم بر میداری که مطمئن بشی دیگه بیرون نمیرم الهی مامان فدات بشه حالا خوبه من فقط 3 ساعت میام سر کار اگه مثل نی نی های دیگه مجبور بودی از صبح تا بعداز ظهر تنها بمونی چیکار میکردی عزیزم . مامانی چیکار کنیم دیگه مجبوریم واسه آینده خودمون و شما گلک ها کار کنیم . دوست دارم عزیزم   چند شب پیش مامان جون داشت فوتبال میداد و تو هم خواب بودی بابا امیر و بابایی نشسته بودن داشتن چیپس میخوردن یه دف...
4 دی 1390

محرم

  سلام همه هستیم   مامان جون این ماه ، ماه خیلی عزیزی هست پر از برکت و در عین حال پر از غم و اندوه واسه ما مسلمونا این ماه ماهی هست که امام حسین به شهادت رسیده و بقیه یارانش . میدونم الان معنی این حرفها رو متوجه نمیشی باید خیلی بزرگ بشی تا بفهمی منم برات خیلی کم میگم هر وقت که بزرگ شدی برات بیشتر توضیح میدم فقط این رو بدون که همیشه تو زندگیت به همین عزیزا و اماما و خدای بسیار مهربون توکل کنی و سعی کنی تا اونجایی که میشه به حرفاشون گوش کنی . 2 روز پیش عاشورا بود و من و تو بابا امیر رفته بودیم بیرون عزاداری الهی بگردم دور سرت مامان وقتی میدیدی دارن مردم سینه میزنن تو هم مثل اونا شروع میکردی به سینه زدن و البته یکم بعد خوابت...
17 آذر 1390

لباس محلی

سلام مامانی   پسرم چند وقت پیش دایی امیر رفته بود شیراز و برات سوغاتی لبالس محلی آورده بود که برات عکسش رو میزارم . خیلی اذیت کردی تا تونستم این عکس رو بگیرم ولی اشکال نداره     اینم از عکسا   پسرم الان تو سنی رسیدی که دقیقا تو اوج تقلید هستی هر کاری که ما انجام میدیم دقیقا همنا رو انجام میدی الهی فدای کارات بشم من دیگه ما باید خیلی حواسمون به کارامون باشه .   دوست دارم ...
13 آذر 1390

بدون عنوان

سلام نفس من   دیروز من و شما با خاله مهسا یه سر رفتیم مهد عمه آذر تا دلت خواست برای خودت پادشاهی کردی خوب مهد عمه بود دیگه کسی نمیتونست به آقا کسری حرفی بزنه همه جا رو بهم ریختی کلی هم بازی کردی طفلکی عمه هر چقدر خواست باهات بازی کنه اصلا بهش اجازه ندادی چند تا عکس از مهد برات میزارم گلم . مامانی الان چند روزه هوا خیلی سرد شده همش داره برف میاد و من خیلی خوشحالم آخه مامانی یه جورایی جنون برف بازی و برف داره چیکار کنم خوب مامانی از بچگیم خیلی هوای سرد و برف و بارون رو دوست داشتم وقتی برف میبینم عین نی نی کوچولوها کلی ذوق میکنم بخاطر همین دیروز بعد از ظهر نرفتم سر کار که بمونم خونه . شب که بابا...
6 آذر 1390

کنسرت

سلام همه هستی مامانی   پسرم الهی همیشه شاد و سر حال باشی مامانی دیشب خیلی هم شب خوبی بود و هم بد . با عرض معذرت خیلی زیاد من دیشب تنهات گذاشتم و با بابا امیر و خاله مهسا رفتیم کنسرت محسن یگانه ولی چون تو کوچولو بودی نمیتونستم ببرمت . خیلی خوب بود یعنی عالی بود ولی به من اصلا خوش نگذشت چون همش دل شوره تو رو داشتم و واقعا دلم برات تنگ شده بود و همش دعا دعا میکردم که زودتر تموم بشه و بیام پیشت ببخشید که تنهات گذاشتم . بعد از اینکه کنسرت تموم شد اومدیم خونه تو سریع اومدی پشت در و هی مامان مامان میکردی الهی فدای اون مامان گفتنات . آخر شب هم خیلی ناراحت شدم چون از خاله مصی شنیدم مغازه اش رو دزد زده و کامپیوترش با چند تا از کارت ه...
28 آبان 1390

فرهنگ لغت کسری 1

سلام زندگیم    مامانی دیگه ماشاا... ماشاا.... کم کم داری شروع میکنی به حرف زدن برات چند تا از کلمه هایی که میگی رو با ترجمه برات مینویسم .   ماما = مامان                    باوا = بابا                       امی = امیر              آ = آب مس = مرسی                 کف = کفش&...
25 آبان 1390