شمال
سلام پسر گلم مامانی 2 روز پیش بابای خاله الناز زنگ زد و یه خبر بد داد به بابایی گفت که برادرش فوت کرده . ما هم خیلی ناراحت شدیم طفلکی یه 3 یالی بود مریض بود بعد ما هم آماده شدیم با هم رفتیم خونه خاله الناز که تو شماله . وقتی رسیدیم دیگه من غش کردم میدونی چرا انقدر که تو ماشین عقب و جلو رفتی خیلی شیطنت کردی ولی اشکال نداره . فردا صبح قرار شد که بریم مراسم ختم ولی مگه گذاشتی انقدر بهونه گرفتی که نگو خلاصه این 2 روزی که ما اونجا بودیم من و تو تنها خانه نشین شده بودیم و مراسم ختم هم نرفتیم همش موندیم خونه و تو هم همه اتاق خاله الناز رو به قول ما مامانا یه خونه تکونی خوشگل کردی یه ترازو داشت خاله که خوشت اومده بود و همش م...
نویسنده :
مامان مریم
17:13