کسری کسری ، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

شیطون بلا مامانی و بابایی

خوردن استخوان

سلام گلم  نفسم    نفسم عاشقتم همیشه امروزمامانی خوب گشتی واسه خودت کیف کردی ببخشید یکمم کلافه شدی   .  از صبح که بیدار شدی و یکم شیطنت کردی و بازی بعد آماده شدیم رفتیم خونه مادر جون کرج تو ماشین تا اونجا خوابیدی بعد که رسیدیم نرفته تو شروع کردی به جیغ زدن و داد و فریاد   و هر کاری که دلت خواست کردی آخه مامان جون آدم که میره جایی اولش یکم میشینه آبرو داری میکنه شیرینم بعد شروع به شیطنت می کنه . خلاصه اینکه آقاجون که قند تو دلش آب میشد جیغ های تو رو میشنید همش میگفت  به پسر من چیزی نگید بزارید هر کاری دوست داره بکنه خدا شانس بده خلاصه تا ظهر به آتیش سوزون...
23 اسفند 1389
1