کسری کسری ، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

شیطون بلا مامانی و بابایی

شمال

سلام عشق من عمرم نفسم همه وجودم همه هستیم دوست دارم هوارتا شیرینم مامانی خیلی خوردنی شدی این چند وقته انقدر دندونامو فشار دادم به هم ، همه دندونام درد گرفته . دیگه خیلی کم بغل کسی می مونی همش دوست داری بیای بغل خودم قربونت برم نازنین من . امروز صبح یکی از دوستای بابایی بهش زنگ زد و خبر بدی داد بهش گفت که عروس خانوادشون مرده و بابا قاسم هم باید میرفت شمال نزدیک های ظهر اومد که آماده بشه با مامان زری بره به منم گفت تو هم باید بیایی من بدون کسری جایی نمیرم و من هم آماده شدم و راه افتادیم به سمت آمل اونجا که رسیدیم چون بخاری نفتی داشتن و تو هم خیلی حساس هستی به بو و دود من نتونستم بمونم اونجا و مجبور شدم...
18 اسفند 1389
1