به دنیا آمدن
روز 11 مهر بالاخره دکتر به مامان مریم گفت که باید بره بیمارستان تا نی نی کوچولوش که کسری آقای گل باشه رو به دنیا بیاره مامان دورت بگرده الهی از یه طرف خیلی میترسیدم از طرفی هم دل تو دلم نبود که تو خوشگلم رو هر چه زودتر ببینم . ماماان از ساعت 7 صبح با مامان زری رفت بیمارستان میلاد تا بالاخره ساعت 4 بعداز ظهر بردنش اتاق عمل به دنیا اومدنت خیلی طول کشید تا فردا ساعت 2 صبح که تو پسرکم به دنیا اومدی الهی فدات شم وقتی دیدمت یه پسر کثیف بودی که هنوز نبرده بودنت تمیزت کنن مامانی فدای گریه هات بشه که هی داشتی گریه میکردی دیگه تو رو خاانم پرستار گرفت از من برد که بشورتت و تمیزت کنه تا مامانی از اتاق عمل اومد بیرون . گل پسرمم خانم پرستار گذاشت کنار تختم و گفت بیا اینم پسرنازت خیلی ناز خوابیده بودی مامانی خیلی ، همه دنیام بودی و هستی . بعد از اینکه من با تو رو از اتاق عمل آوردن بیرون دیدم بابا امیر و مامان زری پشت در وایستادن تا تو رو ببینن . وقتی دیدنت هی داشتن قربون صدقت میرفتن کوچولوی مامان . رو کارتی که روز تختتت چسبونده بودن این اطلاعات نوشتته شده بود :
قد : 50سانتی متر ،وزن 3.500 کیلو ، ساعت تولد : 2 صبح روز 12 مهر 1389 .
اینم عکس روز اول
************
ساعت 2 بعداز ظهر که وقت ملاقات بود همه اومده بودن تا تورو ببینن بابا امیر ، خاله مهسا ، باباقاسم ، دایی امیر ، عمه آذر و مصی ، پگاه ،پارسا ، آیدین ، عمو نادر ، خاله مهناز ، خاله فریبا و ...... خاله مهسا و بابا امیر از موقعی که اومدن تو رو دیدن ففقط قربون صدقت میرفتن هیچکس مامانی رو تحویل نمی گرفت بالاخره فردا صبح آقای دکتر اومد دید تو رو و گفت مرخصید خانم پرستار هم اومد واکسن زد بهت و 2 تایی مرخص شدیم و اومدیم خونه با دایی امیر و مامان زری .
************
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی