کسری کسری ، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

شیطون بلا مامانی و بابایی

به دنیا آمدن

1389/12/18 14:31
نویسنده : مامان مریم
172 بازدید
اشتراک گذاری

روز 11 مهر بالاخره دکتر به مامان مریم گفت که باید بره بیمارستان تا نی نی کوچولوش که کسری آقای گل باشه رو به دنیا بیاره تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد مامان  دورت بگرده الهی از یه طرف خیلی میترسیدمتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد از طرفی هم دل تو دلم نبود تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد که تو خوشگلم رو هر چه زودتر ببینم تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد. ماماان از ساعت 7 صبح  با مامان زری رفت بیمارستان میلاد  تا بالاخره ساعت 4 بعداز ظهر بردنش اتاق عمل به دنیا اومدنت خیلی طول کشید تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد تا فردا ساعت 2 صبح که تو پسرکم به دنیا اومدی تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد الهی فدات شم وقتی دیدمت یه پسر کثیف بودی که هنوز نبرده بودنت تمیزت کنن مامانی فدای گریه هات بشه که هی داشتی گریه میکردی تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيددیگه تو رو خاانم پرستار گرفت از من برد که بشورتت و تمیزت کنه تا مامانی از اتاق عمل اومد بیرون . گل پسرمم خانم پرستار گذاشت کنار تختم و گفت بیا اینم پسرنازت خیلی ناز خوابیده بودیتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد مامانی خیلی ، همه دنیام بودی و هستی . بعد از اینکه من با تو رو از اتاق عمل آوردن بیرون دیدم بابا امیر و مامان زری پشت در وایستادن تا تو رو ببینن . وقتی دیدنت هی داشتن قربون صدقت میرفتن کوچولوی مامان .  رو کارتی که روز تختتت چسبونده بودن این اطلاعات نوشتته شده بود :

قد : 50سانتی متر ،وزن 3.500 کیلو ، ساعت تولد : 2 صبح روز 12 مهر 1389 .

اینم عکس روز اول شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے 

   ************

ساعت 2 بعداز ظهر که وقت ملاقات بود همه اومده بودن تا تورو ببینن بابا امیر ، خاله مهسا ، باباقاسم ، دایی امیر ، عمه آذر و مصی ، پگاه ،پارسا ، آیدین ، عمو نادر ، خاله مهناز ، خاله فریبا و ...... خاله مهسا و بابا امیر از موقعی که اومدن تو رو دیدن ففقط قربون صدقت میرفتن هیچکس مامانی رو تحویل نمی گرفت تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدبالاخره فردا صبح آقای دکتر اومد دید تو رو و گفت مرخصید خانم پرستار هم اومد واکسن زد بهت تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد و 2 تایی مرخص شدیم و اومدیم خونه با دایی امیر و مامان زری . تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد    تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد 

 ************

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

بابا امیر
30 بهمن 89 17:25
سلام بابایی . این مامانت خیلی فراموشکاره من هم روزی که قرار بود به دنیا بیای از ساعت 4 بعداز ظهر بیمارستان بودم و بابا مامان زری تا ساعت 3.30 صبح دوشنبه 11 مهرماه بیدار بودیم که تو این لحظه تو سالن انتظار به من گفتن تو پسر ناناز من به دنیا اومدی و من اومدم بالا به مامان زری گفتم . من تو با مامانی از اتاق عمل بیرون اومدین و من خدا رو شکر کردم که این پسر گل رو به ما هدیه کرد . قابل توجه مریم خانم فراموشکار