مسافرت
سلام شیطون مامان و بابا
پسرم بالاخره بعد از 3 روز ما از مسافرت برگشتیم خیلی بهمون خوش گذشت خیلی زیاد .
5 شنبه صبح راه افتادیم از تهران به سمت شمال (نور) خاله مصی و عمو مسعود و داداش ایلیا هم اونجا منتظر ما بودن راستی خاله شیدا با عمو مهدی هم بودن باهاشون نزدیک های ظهر رسیدیم اونجا دست خاله درد نکنه یه عدس پلو خوشمزه درست کرده بود خیلی چسبید چون خیلی گشنمون بود .
جایی که عمو گرفته بود درست وسط چنگل بود واقعا جای قشنگی بود تو هم با داداش ایلیا همش در حال بازی و آتیش سوزوندن بودید .
فردا صبحش بردیمتون دریا کلی آب بازی کردی وای یه صحنه خنده دار افتاد اونم این بود که یه دفعا تندی چهار دست و پا شروع کردی رفتی به سمت آب کلی همه از دستت خندیدن .
دیگه مامانی نمک آبرود رفتیم رامسر و کلی جاهای دیگه خیلی خوب بود خیلی آب و هوا هم مامانی هم بابا امیر عوض شد چند تا از عکساتم میزارم برات .
اینم یه عکس با مزه تو بغل بابا امیر