واکسن یا چهار دست و پا راه رفتن
سلام نفس و هستی مامانی
امروز روزی که باید بریم واکسن 6 ماهگیت رو بزنیم پسرم از تب کردنت میترسم نمی دونم چرا واکسن 4 ماهگیت رو که زدیم خیلی اذیت شدی خیلی گریه کردی و تب کردی الهی بمیرم مامانی .
کسری آماده شده تا بره واکسن بزنه
صبح ساعت 8 با بابا جونی رفتیم بهداشت تا واکسن بزنیم خوشبختانه خیلی خلوت بود تا واکسنت رو زدیم یکم گریه کردی بعد راه که افتادیم به سمت خونه تو ماشین خوابت برد تا ساعت 11 خوابیدی بعد از بلند شدنت میدونی چی شد برای مامان شروع کردی به چهار دست و پا راه رفتن قربونت برم داشتم از تعجب شاخ در می آوردم آخه وروجک من کسی که واکسن میزنه پاش درد میکنه نمی تونه راه بره تب میکنه گریه میکنه یه کم خودش رو لوس میکنه این چه وضعش آخه. ماشا... تو هیچ کدوم از اینارو نداشتی کم کم داشتم اصلا شک می کردم که تو واقعا واکسن زدی یا نه اگه خودم پیشت نبودم باورم نمیشد . پسرم اولین چهار دست و پا رفتنت درست با واکسن زدنت یکی شد خیلی خوشحالم که میبینم پسرم روز به روز داره بزرگتر میشه خیلی مامان جون خوشحالم برات امیدوارم زیر سایه مرتضی علی همیشه سالم و سلامت باشی گلک من عاشقتم . فردا هم قراره ببرمت دکتر تا شروع کنم بهت غذا بدم باید آقای دکتر برنامه غذایی تو رو بده بهم تا به پسملم غذا بدم بخوره تپل بشه قربونت برم .
کسری در حال تاب بازی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی