واکسن یک سالگی
سلام هستیم
مامانی امروز با مامان زری و خاله مهسا رفتیم مرکز بهداشت تا بهت واکسن یک سالگیت رو بزنیم .
تا وارد شدیم کلی نی نی دیگه مثل تو اومده بودن تا واکسن بزنن . تا چشمت به نی نی ها افتاد شروع کردی به من اشاره کردن که ماما نینی ماما نینی . الهی دورت بگردم تو هم نینی ما هستی دیگه عزیزیم
طفلی نینی ها همشون خوشحال بودن ولی تا میرفتن واکسن میزدن گریه میکردن آخی نینی های ناز گناه دارن خیلی .
ولی اشکال نداره بجاش مامانی مریض نمیشید دیگه .
بعد از کلی خندیدین نوبت ما شد رفتیم تو یک لبخند به خانم دکتره زدی و اونم نا مردی نکرد یه سوزن زد تو دستت و تو جیغت بلند شد الهی بمیرم اشکات رو نبینم که با نامه گریه میکردی عزیزیم .
ولی خانم دکتره گفت تا 1 هفته تب نداری بعدش تبت شروع میشه تا میتونی تو این یک هفته ای شیطنت کن که قراره مامانی 2 روز بی حال باشی عزیزیم .
ولی راحتم تا 6 ماه واکسنت رفت تا 6 ماه دیگه .
دوست دارم نفسم .