شیطنت
سلام نفس من همه چیز مامان عاشقتم
کسری جونم ببخشید که نمی تونم زود زود به وبلاگت مامانی سر بزنم . ماشاا... انقدر بازیگوش شدی که باید از زیر میزو مبل و این اتاق و اون اتاق بیارمت بیرون الهی دورت بگردم
انقدر شیطون و خوردنی شدی که نگو میمیریم برات مامانی به خدا تازگی ها هم که یاد گرفتی خونه نمیمونی همش بیرونی یه سری صبح ها بابا قاسم میبرتت بیرون می گردونه یه سری مامان زری میبرتت و بعداز ظهر ها هم که من و تو مامان زری میریم پیاده روی پارک میبرمت وای عشقم بچه های ناز نازی رو که میبینی مامانی یه دستی براشون تکون میدی که خدا میدونه . کتابای خاله مهسا رو پاره میکنی .
مامانی روزی 3 بار غذا بهت میدم سرلاکم به غذاهات اضافه شده خیلی با مزه غذا می خوری همه لبو لوچت رو کثیف میکنی آب سیب میدم و آب هویچ البته میریزم تو شیشه که بخوری ولی از اول میونت با شیشه خوب نبود که نبود سر شیشه رو میزاری گوشه لبت شروع میکنی به گاز زدن آخه دورت بگردم مگه آدم شیشه رو گاز میزنه خوردنی مامان .
این چند وقته هم که هر کسی میره بیرون گریه میکنی پشت سرش که بیان دنبال تو تورم ببرن بیرون صبحها دنبال باب امیرت گریه میکنی یک عالمه الهی فدات شم داری دیگه بزرگ میشی مامانی مردک من
بزن بهادرم که شدی اینجوری اینم عکسش
اینجا رفتی چماقت رو آوردی که بری خاله مهسا بیچاره رو بزنی
چماقت رو میگیری دستت
اینجا دیگه قربونت برم عصبانیتت به اوج خودش رسیده خون جلو چشات رو گرفته دیگه چشماتم بستی فقط می خوای بزنی
اینجا هم که دیگه خون و خونریزیات رو انجام دادی خیالت راحت شد بیخیال شدی
مامانی یک لحظه هزار ماشاا.. آروم و قرار نداری به خدا بیرون که میریم هر کسی رو که میبینی شروع میکنی به آقا آقا گفتن هر کسی هم که میبینه تو رو میاد اجازه میگیره که بوست کنه .
آخر هفته هم یه سر رفتیم هم خونه مادر جون و آقا جون هم عمه آذرخیلی خوش گذشت بهمون از دست تو نمی تونستیم چیزی زمین بزاریم میومدی همه چیز رو بهم میزدی مامانی فدای شیطنتات بشم الهی من .
اینم مدل جدید روروک سوار شدن آقا کسری
اینم یه عکس با پسر عمه ها
حموم رفتنت
کامیون سواری الهی بگردم تو بار کامیون شدی نفسم
اینم بستنی خوردن آقا کسری
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی