کسری آشپز میشود
سلام نفسم
امروز میخوام یکم از آشپزی کردنت بنویسم صبح که از خواب بیدار میشی سریع بدون هیچ مقدمه ای میری سر جا ظرفی ماهی تابه مخصوص آقا کسری رو بر میداری
بعد میای اشاره میکنی بهم که بهت قاشق بدم . قاشق رو هم میگیری دستت
دیگه دستت به روی گاز هم میرسه ماهی تابه رو آروم آروم هل میدی به سمت گاز بعد میری در یخچال رو باز میکنی بعد از این مرحله دوباره اشاره به مامانی میای دستام رو میگیری میبری دم یخچال که بغلت کنم بعدش میدونی جای تخم مرغها هم کجاست از سرو کولم بالا میری تا برسی به تخم مرغها یدونه بر میداری میزنی دم ظرفشویی بعدش میدی بهم منم روغن میریزم تو ماهی تابت بعد تخم مرغ شکسته گل پسرم رو میریزم توش بعد تو با قاشق یه چندتا اینور اونور میکنی
بعد از بغل میای پایین میدویی میری میشینی یه عالمه میگی مامان مامان مامان به به منم نیمرو مشا رو میریزم تو بشقاب براتون میارم شما هم میل میفرمائید
.
فردا هم عکساتو برات میارم میزارم که نگی مامانی دروغ میگه
خدایی فکر کنم کوچولوترین آشپز دنیا باشی مامانی الهی فدای آشپزی کردنت من بشم گلم .
دیگه من چه غمی دارم خونه که جارو برقی میکشی آشپزی که میکنی تو جمع کردن سفره هم کمکم میکنی یه پا خونه دار شدی واسه خودت نیم وجبی .
دوست دارم آشپز کوچولو