زردی
پسر گلم وقتی که به خونه اومدیم همه خیلی خوشحال بودن بابا قاسم که از پیشت تکون نمی خورد بعداز ظهر متوجه شدم که رنگت هی داره زرد میشه سریع با بابا امیر و مامان زری بردیمت بیمارستان ازت آزمایش گرفتیم منتظر شدیم تا جواب بیاد وقتی جواب آزمایش اومد به آقای دکتر نشون دادیم و گفت نی نی کوچولوی ما زردی داره و باید بستری بشه آقای دکتر نوشت سریع بستریت کردیم خیلی روزای سختی بود 5 روز بستری بودی بیمارستان مامان مریم خودش خیلی سخت راه میرفت چون شکمش بخیه داشت و نمی تونست خوب بشینه و راه بره تو هم شیر نمی خوردی اصلا شیشه هم نمی خوردی خانم پرستار بهت شیر خشک داد اون رو هم نخوردی هی بالا می آوردی شیر خشک اصلا نمی خوردی.
اینم یه عکس از بیمارستان وقتی بستری بودی .
یه روز که من پیشت نبودم و رفته بودم ناهار بخورم خانم پرستار دوباره بهت شیر خشک داده بود و اومدم دیدم یک عالمه بالا آوردی و یکمی خون سریع به خانم پرستار گفتم ازت آزمایش گرفتن و گفت به شیر خشک حساسیت داره 5 ساعت دکتر گفت بهت شیر ندیم خیلی گریه میکردی آخه پسرکم خیلی گرسنه ات بود ولی بعد از 5 ساعت سریع شروع به شیر خوردن کردی و بعد از 2 روز سریع خوب شدی گلکم خیلی روزهای سختی بود خیلی ، روزهایی که شیر نمی خوردی خیلی گریه می کردم میگفتم بچم گشنشه داره عذاب می کشه هر شب بیمارستان برام یکسال می گذشت ولی خدا رو شکر می کنم که خوب شدی و الان صحیح و سالم پیشم هستی گلکم خدا رو شکر
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی