وقتی کسری زندانی میشود
سلام نانازیه جیگر طلا مامان
مامان جون امروز رفته بودیم خونه مادر جون و آقا جون ، عمه مصی هم با پارسا و پگاه اونجا بودن خیلی بهمون خوش گذشت تازه ناهار هم آقا جون رو فرستادیم رفت برامون کباب خرید خیلی خوشمزه بود این مامان شکمو تو هم که عاشق کبابه ، کباب میبینه چشاش 4 تا میشه بعد این شکلی میشه .وای خیلی خوردم مامانی ولی خوشمزه بودا خیلی .
مامانی بعد از ناهار آقا جون رفت بیرون که طفلکی یه سیگار بکشه ، چون مامان مریم نذاشت که آقا جون تو خونه سیگار بکشه آخه دودش میرفت تو ریه پسر خوشکلم بعد خدایی نکرده مریض میشدی مامانی .
خلاصه اینکه رفت بیرون بشینه که تو پشت سرش شروع کردی به گریه کردن آقا جونم در رو نبست و فقط کرکره در رو کشید که تو بیرون نری و اون رو ببینی از پشت کرکره بماند که چقدر داد و بیداد راه انداختی اینم عکساش عین زندانیا شدی کسری جونی .